خون بس

خون بس
رسم زن ستیز و کهنه ای که دیگر رنگ و روی گذشته را  ندارد  اما کماکان قربانی میگیرد در این سنت  که عموما در استانهای  خوزستان، کهگیلویه و بویر احمد و بخشهایی از استان فارس  همینطور  کردستان و کرمانشاه دیده میشود   برای پایان دادن به  نزاع های  منجر به قتل قومی و قبیله ای  دختری از خانواده  و یا طایفه قاتل با پسری از خانواده مقتول ازدواج میکنند تا به یمن این وصلت خصومت و قتل تلافی جویانه و زنجیر وار برای همیشه  پایان یابد.
قطعا از چنین ازدواجی  نمیتوان انتظار خوشبختی یا  عشق و درک متقابل داشت. در این  رسم قدیمی گاها نه تنها  عروس ، بلکه داماد  هم  از آنجایی که تمایلی به وصلت نداشته قربانی این  سنت نادرست بوده  اما از آنجاییکه مردان در جامعه به پشتوانه عرف و قانون آزادی مدنی و قانونی بیشتری نسبت به زنان دارند  در صورت تمایل  ، مردها میتوانند ازدواج دوم و یا بیشتری داشته باشند و آز آنجایی که عروس خون بس اصطلاحا " به جای خون " به خانواده آمده، هر گونه  نادیده گرفته شدن و اذیت و آزار عمدی  به او و گاها به  بچه هایی که از او متولد میشود  کاملا متداول و طبیعی  بوده و هست. 
میتوان از این نوع ازدواج  به" زندگی همراه با شکنجه "  نام برد  به عبارتی مجازات قتل را  دختر "خون بس "طی سالهای عمر خود با گذران زندگی  سخت پرداخت میکند. در حالی که هیچ نقشی در قتل نداشته و صرقا به دلیل زن بودن تاوان جرم دیگری را میپردازد.
البته در بین خاطرات نقل شده از افراد  گاهی عروس بر حسب رتبه اجتماعی و یا طبقه خانوادگی بالایی که نسبت به داماد داشت و یا بخت و اقبال  ممکن بود  از شانس بیشتری برای زندگی معمولی برخوردار باشد   که در این  روایت ها نقل شده که در صورت  علاقمندی  داماد به عروس و محبت کردن مرد به همسرش مرد نیز به تحمل سختیهای مشابه از طرف خانواده  و طایفه خودش  مجبور میشد .
"ماه طلا"  دختر " داستان واقعی " ما ، بعد از مشاجره  و نزاع  منجر به  چندین قتل تلافی جویانه بین طایفه ای بر سر زمین کشاورزی و آبیاری و بعد از عزادار شدن چندین خانواده  برای خون بس مورد نظر ریش سفیدان هر دو طایفه قرار گرفت.
ماه طلا  ۷ ساله مشغول چیدن گل در دشتهای سرسبز استان لرستان بود که  پدرش او را صدا زد... ماه طلا دست بر پیشانی گذاشت تا پدرش را در ورای نوری که چشمانش را می آزرد ببیند لبخنذی زد و دوان دوان در حالی که دامن  قرمز پرچین و مینای زردش ( مینا  پارچه  حریری  است که در پوشش محلی روی سر قرار میگیرد  )  در باد میرقصید  خود را در آغوش پدر انداخت.
پدرش با چشمانی غمبار  ماه طلا را بوسید و برای آخرین بار او را بویید و به طرف چند  تن از ریش سفیدان که به انتظار ایستاده بودند بازگشت .
ماه طلا را از آغوش خود پایین آورد و سوار بر اسب کرد و به او گفت که مثل هر دختری باید به خانه بخت برود. قبل از آنکه  دخترک فرصت کند سوالی بپرسد چشمان اشک بار مادرش را لابلای درز سیاه چادر دید .ظاهرا خیلی دیر شده بود
وقتی عروس را بردند  در سیاه چادر پدرش صدای فریاد و شیون و گریه بلند شد ،گلهای چیده شده در دستان ماه طلا  روی زمین مقابل سیاه چادر  خانواده اش افتاد و او،که  همچنان مات،و مبهوت بود  سار بر اسب نمیدانست به کجا میرود.
در خانه  داماد شرایط کمی فرق داشت ، پدر  "ماه طلا " خان بود و بزرگ طایفه ، وصلت با دخترش برای  آنها خوشایند بود و دور از دسترس .اگر شرایطی غیر از خون بس بود امکان این وصلت به دلیل اختلاف طبقاتی شاید به این  آسانی ها نبود.
زنان خانواده داماد زیرکانه عروس ۷ ساله را روی چندین بالش بزرگ نشاندند و دامن پرچینش را پوشش بالشها قرار دادند  تا بزرگتر از ۷ سال به نظر آید. داماد اما نوجوانی  بود که پشت لبش تازه سبز شده بود .
ماه طلا که بعد از چند سال زنی  جوان ، زیبا شجاع  بود  مهارت زیادی در اسب سواری و تیراندازی پیدا کرده بود  او تا اندازه ای خوش شانس بود  که از محبت های مادربزرگ همسرش به واسطه نسبت خونی نزدیکی که با پدر ماه طلا داشت  بهرمند شود ،  مادربزرگ  سپری بود در مقابل ناملایمات  عمدی خانواده .
ولی این تنها شانس او بود ، همسرش  از ابتدا علاقه ای به ماه طلا نداشت. بعد از یکی دو سال همسر مورد علاقه خود را انتخاب کرد و جشن عروسی مفصلی گرفت . او با ماه طلا خوشبخت نبود  خون بس داستان ما برای  نقش همسری  به این خانواده نیامده بود. او تنها " جان بها"  بود برای پایان کشت و  کشتار . همه میدانستند  حتی خود  ماه طلا و اعتراضی نداشت. اگر هم داشت گوش شنوایی نبود.
ماه طلا  در سالهای اول زندگی مشترک هیچ وقت نتوانست خانواده خود را ببیند، تنها زمانی که برای دیدن خانواده وجود داشت فصل کوچ ایل آنهم در اتراق گاههای همیشگی مغروف به بارگه  که معمولا چند طایقه در یک محل قرار میگیرند امکانپذیر بود ، ماه طلا همه روزها را به امید کوچ  مال ( ایل) به انتظار مینشست.  بعد از  مرگ  تنها حامی اش که  مادربزرگ همسرش بود ، زندگی هر روز برایش سخت و سخت تر میشد. او حتی، اجازه نداشت غذای کافی بخورد و به وقت زایمان کمکی نداشت . یکی از فرزندانش را کمی دورتر ازسیاه چادرها به تنهایی به دنیا آورد و برای بریدن بند ناف از سنگی که در نزذیکی اش دید استقاده کرد نوزاد را به دامنش پیچید و به ایل بازگشت . فرزندش بعد از مدتب مرد . با آگاهی کنونی میتوان حدس زد که ممکن است در اثر کزاز مرده باشد. زنی از فامیل که شاهد زندگی ماه طلا بود میگوید" روزی مقداری شیر از گاو دوشید و خواست بخورد که یکی از خانواده همسر او را دیده بود وبا ضربه ای که به کاسه زذ  کاسه شیر را روی زمین ریخت ولی،اجازه نداد ماه طلا که در آن زمان دوباره  باردار بود  آن را به عنوان وعده غذایی  با کمی نان بخورد.. 
ماه طلا جایی زندگی میکرد که هر روز،به او یادآوری میکردند برادرش قاتل پسرشان بوده و ماه طلا را به شباهت چشمانش  که شبیه قاتل بود شماتت میکردند و به جای قاتل او را آزار میدادند.

شاید اختلافات و مشکلات خانوادگی امری ناپسند اما اجتناب ناپذیر در خانواده باشد ، آنچه در خون بس قضیه را متمایز میکند  این است که اذیت،و آزار دختری که با گویش محلی جای خون آمده  نوعی " باید " برای،خانواده مقتول ( داماد ) به حساب میآید. تا جایی که ضرب المثل متداولی مینی بر این هست که هرگاه عروس خانواده ای مورد ناملایمات خانواده همسر قرار گیرد میگویند مگر جای خون آمده  ( خون بس ) که با او بد رفتاری میشود ؟
اعتقاد قدیمی این است که دختری،که خون بس است برای جبران خطای  مردی قاتل ،ازدواج کرده و طبق این سنت  زندگی،معمولی خانوادگی شامل حال او نمیشود در تاریخ ناگفته  و ثبت شده در سینه زنان  اقوام ایران که رسم خون بس را تجربه کرده  و دیده اند، دردها و غصه های زیادی وجود دارد که بیشترش  با آنها دفن شده.

خوشبختانه این رسم ضد زن و غیر انسانی اینروزها با راه حل های قانونی  و مجازات زندان و پرداخت دیه های مالی  بسیار کمرنگ شده است ولی  به هیچ عنوان نمیتوان گفت کاملا منسوخ شده و جامعه نیازی به پرداختن اجتماعی و مدنی  به موضوع ندارد.
قطعا  سطح اجتماعی مقام زن و برابری ارزشها بدون تبعیض جنسیتی واجرای  قوانین  مدنی،و حقوقی انسان در جامعه میتواند در حذف رسوم نادرست کمک کننده باشد.

اظهارات یکی از مقامات قضایی خوزستان مبنی بر ثبت ملی این آیین، واکنش زنان را برانگیخت و افکار عمومی را نیز در سطح گسترده‌ای درگیر کرد. براستی قوانین و مدیران جمهوری اسلامی تا چه میزان دغدغه سختی های زندگی زنانی ملقب به خون بس را دارند؟

admin 2023-11-26

© Copyright Peak tower tech . All Rights Reserved.