بررسی شواهد و جزییات آتش سوزی زندان اوین
آتش و گلوله در اوین بازتاب خشم حاکمیت ازجنبش زن،زندگی،آزادی ؟
اوین بزرگترین محل نگهداری زندانیان سیاسی و جرائم مرتبط با امنیت ملی است که شاهد حضور بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی در طی بیش از نیم قرن قدمت خود بوده است.
در این مقاله با چشم پوشی موقتی از،وقایع خیلی دور به بررسی حوادث و جریانات اعتراضات اخیر این زندان و مخصوصا حادثه آتش سوزی مهرماه 1401 در این زندان معروف و مخوف میپردازیم.
آنچه از زبان مسولان زندان و قوه قضاییه در اخبار شبکه های وابسته به رژیم منتشر شده و ما، شنیده ایم حکایت تنها به قاضی رفتن های یکطرفه ای است که نتیجه اش از پبش مشخص است، شورش، زد و خورد از طرف زندانیان و در نهایت سرکوب آنها جهت برقراری نظم در زندان این چند کلمه توجیه شنیده شدن صدای تیراندازی و انفجار و دود و آتش از بیرون از زندان و کشته و مجروح شدن شماری از زندانیانی است که مسوولیت حفاظت جانشان مستقیمابا جمهوری اسلامی بوده و تا کنون به جز دو نفر نام و مشخصات دیگر کشته شده ها اعلام نشده.
مسعود مصاحب زندانی دوتابعیتی ایرانی - اتریشی که در شب آتش سوزی زندان اوین در بند ۴ زندانی بود و اخیرا طی تبادل زندانانیان از اوین آزاد شده به خبرگزاری بی بی سی گفته است " نه تنها برخی از مسئولان سابق دولتی که به دلیل فساد مالی یا مسائل امنیتی زندانی بودند ، چند روز قبل از آتش سوزی مرخصی داده بودند ،بلکه دو روز قبل از آتش سوزی نیز چند سرباز کپسول های،ضد حریق را از بند با خود بردند "
به نوشته همان خبرگزاری اتفاق،مشابهی هم در بندهای زنان رخ داده!!!غزل عبداللهی، دختر عالیه مطلبزاده، زندانی سیاسی سابق به بی بی سی میگوید یک روز قبل از آتشسوزی، کپسولهای اطفاء حریق را از بند زنان خارج کردند: «گفته بودند که باید آنها را عوض کنیم. مادر پرسیده بود که آیا همه آنها با هم دچار مشکل شدند که پاسخی به او نداده بودند.»
به گفته این زندانی سیاسی سابق به خبرگزاری بی بی سی بعد از آتشسوزی زمانی که درباره خارج کردن کپسولهای اطفاء حریق از کارکنان زندان سوال پرسیده، در جواب به او گفتهاند «گزارشهایی به مسئولان زندان رسیده بود که احتمال شورش وجود دارد. به همین دلیل کپسولها را جمع کردند! چون ممکن بود که زندانیان آنها را در آتش بندازند و منفجر شود.»عسل محمدی، دیگر زندانی سیاسی سابق و فعال حامی حقوق کارگران نیز میگوید در مشبک فلزی بین نگهبانی زندان و دفتر ریاست و ورودی به بند را چند روز قبل از آتشسوزی با دری کاملا فلزی تعویض کردند: «در و پنجرهای گذاشتند که ارتباط ما با زندانبانها برخلاف گذشته محدود به همین پنجره و یک در کاملا فولادی شد. یک روز قبل از آتشسوزی کارهای جوشکاری را تمام کردند.»
یکی از روایت های که در شب وقوع آتش سوزی بسیار مورد توجه قرار گرفت و گمانه ها در خصوص از پیش برنامه ریزی شده بودن حوادث اوین را تقویت میکند اظهارات یاسر هاشمی درباره برادرش مهدی بوده است که در آن زمان دوران حبس خود را در اوین سپری میکرد وی در اینباره گفته برادرم مهدی هاشمی روز چهارشنبه تا جمعه مرخصی داشته است اما مسولان زندان به او گفته اند پس از شنبه به زندان بازگردد.
یاسر هاشمی این توضیحات را در یک اتاق کلاب هاوس، مطرح کرده است.
خبرگزاری رویترز در گزارشی اختصاصی که نتیجه گفتگو با ۸ زندانی ، بستگان زندانیان و همچنین فعالین حقوق بشر منتشر کرده میگوید نیروهای،ضد شورش دو روز پیش از حادثه آتش سوزی در این زندان حضور یافته و با فریاد و کوبیدن باتوم به در سلولها باعث تحریک زندانیان شدند که در نهایت فریاد مرگ بر خامنه ای از چند بند زندان به گوش رسید.
حال ببینیم آتش سوزی از کدام بند و به چه دلیل آغاز شده ؟ به گفته مقامات طی درگیری و زد و خورد زندانیان در کارگاه خیاطی آتش از کارگاه خیاطی زبانه کشید و باعث آشفتگی و اغتشاش در بندهای مجاور شده بود.
درست زمانی که طی اظهارات زندانیان ساعت حضور زندانیان در کارگاه پایان یافته بود و طبق سرشماری، آنها به بندهای خود بازگشته بودند. حال یک سوال اصلی و بیپاسخ درباره شروع آتشسوزی از کارگاه خیاطی این است که آن ساعت سرشماری زندانیان تمام شده بود و آنها به بندهای خودشان بازگشته بودند، پس چه کسی در کارگاه بود تا آنجا را آتش بزند؟
رویترز نیز ذر این باره میگوید که هیچ زندانی نمیتوانست در اواسط عصر در کارگاه خیاطی حضور داشته باشد زیرا در آن زمان قرنطینه برقرار بوده و همه باید به بندها و سلول های خود برمی گشتند.
ساعت حدود ۸:۵۰ دقیقه شامگاه شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱، آتشسوزی ابتدا از کارگاه خیاطی، چسبیده به بند ۷ شروع شد. زندانیان برای فرار از آتش سعی کردند از بند خارج شوند، اما نیروهای امنیتی و گارد زندان که از قبل مستقر شده بودند، شروع به تیراندازی کردند.
در یک ویدیوی ۱۴ دقیقهای که از آتشسوزی اوین به دست بیبیسی فارسی رسیده، بیش از ۱۲۰ بار صدای تیراندازی و رگبار و دستکم سه انفجار مهیب شنیده میشود. علاوه بر اینها دستکم ۷ بار پرتاب اشیاء آتشین به داخل زندان هم دیده میشود.ویدیوی دیگری در کانال تلگرامی یکی از کاربران فعال شبکه های اجتماعی " وحید آنلاین " پرتاب شئی را به داخل زندان نشان میدهد که پس از پرتاب آن شی به داخل زندان صدای انفجار شنیده میشود.
بند ۷ و ۸ آتش ، خون و امید رهایی
هیچ مصاحبه بی طرف و یا نمایی از تصاویر ضبط شده از دوربین های مداربسته وجود ندلرد تا آنچه بر سر زندانیان بی دفاع بند ۷ آمد را بازگو کند.
اما شاهدان عینی بند ۸ آنچه از پنجره کوچکی که به حیاط بند ۷ راه داشت را اینگونه به نصویر کشیدند که زندانیان را دیده اند که با شلیک گلوله مثل برگ درخت بر زمین می افتادند هیراد پیربداقی در این باره به بی بی سی فارسی گفته “ کشته شدن زندانیان بند ۷ باعث اعتراض زندانیان سیاسی و در نتیجه کشیده شدن شورش به بند ۸ شد ”زندانیان سیاسی در بند ۸ بعد از شکستن درها شعارهایی مانند «جمهوری اسلامی مرگت فرا رسیده»، «زن، زندگی آزادی» و «میکشیم هر آنکه برادرم را کشت» سر دادند.
نهایتا تعدادی از زندانیان به حیاط بند ۸ دسترسی پیدا کردند، اما نتوانستند درهای حیاط را بشکنند و از محوطه حیاط خارج شوند.
یکی از زندانیانی که آن زمان در حیاط بند ۸ بوده و نخواست نامش فاش شود،به خبرگزاری بی بی سی روایت میکند که «در انتهای راه پله دری فلزی بود که به افسر نگهبانی میرسید. آن در سوراخ بود و میشد آن طرف را دید. آنها (نیروهای امنیتی) با تفنگ ساچمهای از پشت همان در میخواستند شلیک کنند اما تیری رد نشد. ما هم تلاش کردیم در آنجا را که به افسر نگهبانی میخورد، بشکنیم. بعد از آن ما در حیاط را شکستیم و وارد حیاط بند ۸ شدیم. صداها زیاد بود. صدای بند زنان هم میآمد. حیاط ۴ یا ۵ در خروجی دارد که ما خوشبختانه موفق نشدیم هیچکدام را بشکنیم. چون اگر این کار را میکردیم همه کشته شده بودیم. آنها با رگبار مسلسل منتظر بودند تا ما بیرون برویم و ما را بکشند. حدودا دو یا سه ساعت ما آنجا کاملا آزاد بودیم. تمام دوربینها را شکستیم. فکر میکردیم الان مردم میرسند…»
هیراد پیربداقی به بی بی سی روایت میکند که بعد از سرکوب بند ۷ و زمانی که مدتی از حضور تعدادی از زندانیان بند ۸ در حیاط گذشته بود، موتورهای یگان ویژه آمدند و از آنجا به بعد سرکوب بند ۸ نیز با خشونت آغاز شد.
به گفته هیراد پیربداقی، «موتورهای گارد با سر و صدای زیاد آمدند. در اطراف بندها منور میزدند و دور تا دور بندها آتش گرفته بود؛ انگار همه چیز هماهنگ شده بود. در لحظات آخر چند زندانی که به نوعی با زندانبانان همدست بودند هم دخالت کردند. وقتی دیدند افسر نگهبان نیست، به دفترش رفتند و نخ و زنجیر آورند و در آخر منتهی به حیاط را از پشت بستند و پشت در پتوهایی گذاشتند و آتش زدند تا دوباره در شکسته نشود. در نتیجه کسانی که بیرون بودند نتوانستند به داخل برگردند. کسانی که افسر نگهبان یا حفاظت اطلاعات زندان بودند به پشت بامهای ساختمانهای اطراف از جمله پشت بام استخر کارکنان و کارگاه رفتند و با کلت و کلاشینکف شروع به تیراندازی به سمت زندانیان در داخل حیاط بند ۸ کردند.»نیروهای امنیتی و گارد زندان بالای سقف استخر «الغدیر» کارکنان اوین و ساختمانهای دیگر مستقر شده بودند و به سمت زندانیانی که در حیاط بند ۸ گیر افتاده بودند، تیراندازی میکردند.
بی بی سی به گفته یکی از زندانیانی که نخواست نامش فاش شود میگوید، زندانیان در زیر دیوار استخر پناه گرفته بودند تا گلوله به آنها اصابت نکند: «آقای مسنی وسط حیاط تیر خورده بود و کسی جرأت نداشت که برود و او را بیاورد چون تیر میزدند. یاشار توحیدی اولین نفری بود به کمکش رفت و چند نفر هم پشت سرش رفتند، دست و پای او را گرفتند که زیر دیوار بیاورند. موفق شدند. بعد کمی آنطرف دیوار، صدای انفجار مهیبی شنیدم و یاشار روی زمین افتاد. نمیتوانست پاهایش را تکان بدهد. چیزی که ما فهمیدیم ۳ تیر جنگی به هر دو رانش در نزدیکی آلت تناسلی برخورد کرد.»رضا مهرگان در این باره میگوید: «نیروهای سرکوب ریختند داخل حیاط و با اینکه زندانیان کف حیاط خوابیده بودند، باز هم با باتون، با چوب، با میلههای آهنی، به سر و صورت و دست و پای آنها میکوبیدند، با اینکه شلیک شده بود به آنها و زخمی بودند و خونریزی داشتند.»
یکی دیگر از زندانیان میگوید که یاشار توحیدی در آغوش آرش جوهری بود و خونریزی شدیدی داشت، و در حالی که رئیس بند و نیروهای گارد مشغول ضرب و شتم زندانیان بودند، یاشار توحیدی که به دلیل خونریزی «حالتی از نئشگی» داشت، دستش را بالا آورد و گفت «ما پیروزیم» که در همین حین فردی به نام «محمودی» که رئیس بند زندان بود با باتون به صورت او ضربه زد: «سمت چپ صورت یاشار تا یکی دو ماه کاملا سیاه بود. عینکش هم خورد شد و به زمین افتاد.»
آن شب نهایتا بیش از ۱۵۰۰ نفر از زندانیان بند ۷ و ۸ را به سالن ورزشگاه زندان بردند و تا صبح بدون دارو، غذا و دسترسی به توالت نگه داشتند و بارها مورد ضرب و شتم قرار دادند.
در حالی که این سرکوب خونین در بندهای ۷ و ۸ اتفاق افتاده بود، بامداد ۲۴ مهر صداوسیما فیلمی از داخل یکی از بندهای زندان اوین منتشر کرد تا نشان دهد پس از حادثه، «اوضاع آرام و تحت کنترل» است. در این فیلم زندانیان در اتاقهای خودشان خوابیده بودند، اما گفته نشد که این فیلم در کدام یک از بندهای زندان اوین گرفته شده است.
بند۴، بند دوتابعیتی ها و جرائم اقتصادی
کامران قادری و مسعود مصاحب، دو زندانی دوتابعیتی ایرانی-اتریشی هستند که در نتیجه تبادل زندانیان بین ایران و بلژیک به تازگی از زندان آزاد شدند. این دو زندانی در گفتوگو با بیبیسی فارسی روایت خود از وقایع آن شب را بازگو کردند.کامران قادری به بی بی سی میگوید ابتدا از دور صدای همهمه، فریاد و شعار شنیدند و به فاصله کوتاهی صدای زنان هم اضافه شد: «ما فهمیدیم که یک جایی شلوغ شده و این خبر داخل زندان پخش شد. چون قبل از ساعت ۹ بود برخی از زندانیان تماس تلفنی داشتند و از بیرون به آنها گفته بودند که اتفاقی افتاده است.»در بند ۴ نیز زندانیان شروع به سر دادن شعار کردند و برخی از آنها بعد از شکستن درها به داخل محوطه بیرونی بند راه پیدا کردند
مسعود مصاحب نیزبه بی بی سی میگوید وقتی سروصداها شروع شد، به پایین رفت تا ببیند چه خبر است: «آقایی در زندان ما بود که فکر کرد انقلاب شده. در زندان را که شکستند، فریاد زد فرار کنید. وسایلاش را هم جمع کرده بود و به طرف پایین فرار کرد. ما باید حدود ۳۰ پله به پایین میرفتیم تا به دفتر افسر نگهبانی و محوطه زندان برسیم. این اتفاق درست زمانی بود که گارد ویژه حمله کرد و گاز اشکآور زدند. آن آقا هم بالا برگشت و چشمانش تا چند روز صدمه دیده بود
بند ۲۰۹ دود و خفگی در سلول انفراذی
بند امنیتی ۲۰۹ ، در نزدیکی بند ۴ و بند زنان قرار دارد. این بند دارای سلولهای انفرادی زیادی است و عموما زندانیانی که توسط وزارت اطلاعات بازداشت میشوند، تا پایان مراحل بازجویی و قبل از انتقال به بند عمومی، در آنجا نگهداری میشوند.
ساسان چمنآرا، خواننده، مدرس موسیقی و زندانی سیاسی سابق اهل ایلام در شب آتشسوزی اوین به سلول انفرادی ۲۰۹ منتقل شده بود. این زندانی سیاسی سابق به بی بی سی میگوید به علت کوچک بودن سلول انفرادی و اینکه پنجرههای بسیار کوچکی داشت، از شدت گاز اشکآور «حالتی از خفگی» به او دست داده بود. او میگوید بعدا از زندانیان دیگر هم شنیده که حالت خفگی به آنها هم دست داده است.
ساسان چمنآرا میگوید: «در اتاقهای این بند دیوارهایی وجود دارد که در بالای دیوارها پنجرههایی محجر مانند وجود دارد که میتوان سقف بیرون را دید. آنچه که بهطور مشترک از همه زندانیان شنیدم این است که نیروهای امنیتی راهروها و سقفها را تحت کنترل خود داشتند و با اسلحههایی مانند کلت زندانیان را تهدید کرده بودند. برخی از زندانیان اعتراض کرده بودند که در را باز کنند تا زندانیانی که به دلیل گاز اشکآور، حالت خفگی داشتند، نفس بکشند.»
بند زنان نشانه گیری با لیزر
این بند در ضلع غربی زندان اوین قرار دارد و در شب آتشسوزی اوین، بعد از بندهای ۷ و ۸، شدیدترین سرکوب را شاهد بود. زنان زندانی هم بعد از شنیدن صدای شعار دادن و تیراندازی نگران شدند و فضای بند متشنج شد.
عالیه مطلبزاده به بیبیسی فارسی گفت زنها از داخل حیاط زبانههای آتش را دیدند: «در کنار آن همچنان تیراندازی ادامه داشت و بچهها به شدت هیجان زده بودند. حالت استیصال داشتیم. نمیدانستیم باید چکار کنیم و چطور میتوانیم از آنها حمایت کنیم و چه اتفاقی در آنجا میافتد. همه شروع به شعار دادن کردند و در همین حین بود که از پشت دیوار گاز اشکآور زیادی زدند که حیاط بند را پر کرد. نفس کشیدن برای همه سخت شده بود. بچهها یک سری وسایل جمع کردند و آتش زدند تا بوی گاز را بگیرد.»
عسل محمدی میگوید نیروهای گارد ویژه روی پیشانی زنانی که در حیاط کوچک بند گیر افتاده بودند لیزر میانداختند: «به قول خودشان نشانهگیری میکردند که نفر بعدی شلیک کند.»
در این میان صحنه هایی که از بیرون از زندان قابل مشاهده بود انفجارهای پی ذر پی و وقوع آتش سوزی اطراف محوطه زندان بود که در اینباره قوه قضایبه ایران گزارش داده آتش گرفتن چمنزارهای اطراف زندان اوین منجر به انعجار چندین مین زمینی گردیده است دلیل این آتش سوزی گرمای شدید و خشکسالی عنوان شده است.! قوه قضایبه درباره "دلیل وجود مین " اطراف زندان توضیحی نداد.
به گفته شاهدانی که بیبیسی با آنها صحبت کرده، در شب آتشسوزی اوین کمتر از ۶۰ زن در بندان زنان حضور داشتند، اما بیشتر از ۲۰۰ نفر گارد ویژه برای سرکوب آنها اعزام شده بود. عسل محمدی زندانی سیاسی به بی بی سی میگوید: «تا حدود ۳ و نیم صبح این قضایا طول کشید. وقتی به زنانی تلفن دادند تا به نزدیکانشان در بند ۸ یا ۴ زنگ بزنند یک نفر کنار آنها بود و گفته بودند توضیحی ندهید، فقط بگوید سالم هستید.»
در پی نگرانی شدید خانواده های زندانیان و عدم خبررسانی صحیح از سوی مقامات تجمعات مردمی مقابل درب زندان جهت باخبر شدن از شرایط زندانیان تشکیل شد .گروه جوانان محلات تهران نیز با صدور اطلاعیه ای با اشاره به آتش سوزی در زندان اوین از همه شهروندان به ویژه ساکنان اطراف وین درخواست کرد با حضور در اطراف زندان مانع بروز یک فاجعه انسانی شوند.
آسیب دیدگان آتش سوزی
تا کنون طبق اعلام رسمی قوه قضاییه جمهوری اسلامی تعذاذ کشته شدگان آتش سوزی زندان اوین 8 نفر اعلام شده است که تنها هویت دو تن به نامهای محمد حسین امینیان جزیی بازداشت شده اعتراضات در اوایل مهر 1401 ومحمد رضا مشهدی فراهانی تایید شده و اظلاعی از هویت دیگر کشته شدگان که طبق اظهارات شاهدان عینی به مراتب بیشتر از 8 نفر بوده اند در دسترس نیست. زخمی شذگان نیز به گفته همین منبع بیشتر از 61 نفر اعلام شده است. با گذشت بیش از یکسال از این حادثه تلخ کماکان پرسش های بی پاسخ بسیاری در ذهن جامعه وجود دارد. پرسشهایی که پاسخشان پرده از حقیقت کشتار زندانیان برمیدارد.
چگونه کارگاه خیاطی خالی از زندانی توسط زندانیان آتش گرفت ؟
دلیل جمع آوری همه کپسولهای آتش نشانی به بهانه خرابی آنهم یک روز قبل از آتش سوزی چه بود ؟
چرا مهدی هاشمی با وجود اتمام مدت مرخصی اش در روز جمعه از او خواسته شده بود بعد از روز شنبه به زندان بازگردد؟
اشیاء پرتاب شده به داخل زندان چه بودند؟
دلیل عدم اطلاع رسانی از صحنه های ضبط شده توسط دوربینهای مدار بسته زندان چیست؟
کاشت مین ضد نفر اطراف محوطه زندان بر خلاف پیمان اتاوا چه توجیهی دارد؟
با وجود آمار مشخص و رسمی از هویت زندانی ها دلیل عدم اطلاع رسانی شفاف از مشخصات 6 نفر دیگر از کشته شده ها چیست؟
تهیه شده در بخش خبری ISDO
© Copyright Peak tower tech . All Rights Reserved.